شبیه سازی

نويسنده: هدایت الله آقایی
iیکی از ویژگی های بارز انسان ها تمایل به اسوه ها، اسطوره ها و قهرمانان است. آحاد مردم به صورت ناخودآگاه علاقه مند به جایگزینی چهره های محبوب و مقدس باشخصیت خود هستند. کودکی که تلاش می کند تا همچون اسپایدرمن از دیوار بالا برود، جوانی که می خواهد مثل آرنولد زن جوانی را نجات بدهد و... همه به نوعی شبیه سازی شخصیتی به شمار می روند. البته این خصوصیت بشر اگر در مسیر درست قرار گیرد اتفاقاً نتیجه تربیتی بسیار خوبی خواهد داشت و از این ابزار می توان تا زمانی که افراد در مرحله کسب خصلت ها هستند، استفاده کرد. اما فاجعه از آنجا آغاز می شود که متولیان مدیریت اجتماع بخواهند خویشتن را در قالب تربیت پذیرها درآورده و به طور جدی یک صحنه آموزشی را به صحنه تسویه حساب ها تبدیل کنند.
برای روشن شدن این مطلب تصور کنید پدر یک خانواده وارد بازی بچه ها بشود و مثلاً با بچه ها به شکل سربازان سامورایی تیغ و چاقو در دست و با هیجان زیاد به سمت منزل همسایه که عجالتاً به ساکنان آن نقش آدم بدها را می دهند حمله کنند، یعنی ارزش های نهفته در کار سامورایی چون شجاعت، جوانمردی، کمک به ضعفا و مبارزه با پلیدی ها تبدیل به وسیله یی برای سرکوب همسایه می شود.
چندی قبل یکی از مداحان مشهور در اوج غلیان احساسات مذهبی تعدادی از متدینین، یکی از رقبای سیاسی و از قضا هم خط گذشته خود را به عوامل بنی امیه تشبیه کرد که نمونه های دیگر آن را متاسفانه در طول سال به ویژه در ایام محرم و صفر و نزدیک به اتفاقات سیاسی همچون انتخابات شاهد هستیم. استفاده از شیوه شبیه سازی های دینی و مذهبی در جامعه ما ریشه طولانی دارد به نحوی که حتی روشنفکران ما نیز در اثنای مبارزات علیه قدرت های حاکم گاهی به آن متوسل می شدند اما از موضع حکومت یا حامی حاکمیت وارد چنین اعمالی شدن طی سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طور عمده توسط جناح راست معمول بوده است، یعنی تکرار کار همان پدر خانواده در جمع فرزندان. اما در اینجا خانواده یی به وسعت یک جامعه و همسایه نیز کسانی غیر از رقبای جناح مقابل نیستند.
ترسیم نقش حکومتیان در قالب تصورات و باورهای مردم ممکن است در کوتاه مدت هاله یی از قداست را برای آنان به همراه داشته باشد اما در بلندمدت حداقل به دو ناهنجاری مخرب منجر می شود. اول باعث تضعیف مقدسات و اعتقادات خواهد بود، چرا که اصلاً مردم الگوهای خود را مطلق می انگارند و هرچه این الگوها صبغه مذهبی بیشتری داشته باشند، آسمانی تر و مقدس تر جلوه می کنند. از طرف دیگر حاکمان و متولیان امور انسان هایی هستند با نقاط ضعف و قوت بسیار که همچون سایر افراد جامعه هر آن ممکن است دچار لغزش ها و انحرافات شوند.
بنابراین در تضاد بین واقعیت ها و مطلق ها آنچه که فدا می شود، حس اعتماد مردم و نهایتاً باورهای آنها است. دوم خطر سقوط و اضمحلال وحدت و هویت ملی است. لازم نیست برای احساس این خطر راه طولانی طی شود، بلکه کافی است تا به تاریخ نگاهی داشته باشیم. امروز اگر حامیان برخی چهره ها، از پشت تریبون ها و به خاطر حفظ قدرت برای چند صباحی بیشتر از آنان چهره حسینی بسازند و از منتقدان- که از قضا بیشتر آنها گاهی مقدس تر از گویندگانند- تصویری یزیدگونه ارائه کنند، هیچ تضمینی نیست که در میان جناح مقابل هم افراد اهل بخیه نباشند.
چه بسا اینان هم عمل به مثل کنند. آنگاه به جای رویارویی یزیدها و حسین ها شاهد جنگ بین حسینی ها با یکدیگر خواهیم بود. بدیهی است مفهوم قدرت گرفتن چنین جریانی از بین رفتن شیرازه اتحاد ملی و هویت عمومی است. کلام آخر آنکه اساساً یکی از اهداف انقلاب اسلامی مبارزه با کمربسته ها و خواب نما شده های رژیم سابق بود و اینک قرار نیست مجدداً به همان مسیر بازگردیم.
منبع:خبرگزاری آفتاب